×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

تاریخ ایران

مسیح ایرانی

در تورات در کتاب اشیا باب45 آمده است:خداوند به مسیح خویش، یعنی....می گوید:من دست راست تو را گرفتم تا
 با حضور تو امتها را مغلوب سازم،کمرهای پادشاهان ظالم را بشکنم و درها را به روی وی باز کنم و دروازه ها به روی وی دیگر بسته نشود.چنین می گویم به تو مسیح ایرانی که من پیش روی تو خواهم خرامید و جاهای ناهمورا را هموار خواخم ساخت،گنجهای ظلمت وخزائن مخی را به تو خواهم بخشید.و در باب 44 همان کتاب آمده است :چه کسی از مشرق برانگیخت کسی را،که همه او را مرد خدا می دانند؟کجاست که او قدم ننهد؟خدا ملل را به اطاعت او در آوردوشاهان را به پای او افکندو شمشیرهای آنان را در مقابل او خاک و کمانهای آنان را کاه کرداو آنها را تعغیب و را ههایی را پیمودکه کسی نرفته است،چه کسی باعث این کارهاست؟من.از ابتدا تا انتها.ودر جای دیگر همین کتاب آمده است:�این است بنده من،که دست او را گرفتم من نفس خود را به او دادم که روح من نسبت به او با عنایت است من نفس خود را به او دادم واو راستی را برای مردمان آورد.او داد آنها را به راستی بستاند.خسته نشود تا آن که عدالت را بر روی  زمین برقرار کند.این مسیح ایرانی که در تورات بارها نامش آمده است در دوران وحشی گری وحیوانیت زمانی که نیکی و عدالت و یکدلی وآدمیت معنایی نداشت.آن زمان که صلح و حقوق بشر و احترام به حقوق دیگران گنگ ونامفهوم بود.زمانی که قانون جنگل در میان ملل قانونگراحکم میگرد،وی با حضور حود نه تنها تمدن آن دوره بلکه تمدن همه اعصار را از سکون ومردگی به حرکی و شتاب به سوی نیکی و عدالت مطلوب وادشت.او نشان داد چگونه میتوان بر ملتهای مختلف با با اعتقادات و رسومات گوناگون حکومت کرد وهمه را راضی نگه داشت بدون اینکه حق کسی نادیده گرفته شود.کنت گوبینو در مورد او نوشته است:او هیچ گاه نظیر خود را در این عالم نداشت وی یک مسیح بود و مردی که تقدیر درباره او مقرر داشت که باید برتر از دیگران باشد.گیرشمن در باره او میگوید �با حضور او نسیم در جهان وزیدن گرفت و انسان دوستی ونظم و قانون راجانشین ظلم وجنایت ساخت.�هردوت مورخ یونانی که نسبت به ملت وتاریخ کشورش تعصب خاص دارد در مورد او میگوید :�وی پدری مهربان و دلسوز برای ملت بود که پیوسته در جهت رفاه و آسایش ملت دنیا کار میکرد و آقای تمام آسیا بود.� اسکندر در مورد او کفته است او الگوی همه فرمانروایان است که زندگی نامه اش در پانزده سالگی چشمان مرا بر روی دنیا باز کرد.از او همچنین در قرآن در سوره کهف بعنوان ذوالقرنین یاد شدکه البته بعضی از مورخین ذوالقرنین را به اسکندر نسبت میدهند.که با دلایلی میشود به راحتی اثبات کرد که منظور از ذوالقرنین در قرآن مجید همان مسیح ایرانی است که در تورات بارها و بارها نامش آمده است.در سوره کهف در بخشی از آیه آمده است �ما به او  بر روی زمین تمکن وقدرت بخشیدیم و از علم وهنر هر چیزی به دست او دادیم پیروی کرد وسیله حق را .� در این آیه میفهمیم که خدا به شخص مورد نظر قدرت و علم وهنر بخشیده است و خدا  کسانی راکه ظلم میکنداین گونه نمی ستاید و درمورد او اینکونه سخن نمی گوید چرا چون اسکندر در تسخیر بابل و پارس ظلمها وکشتارهای  زیادی کرد.در صورتی که مسیح ایرانی در هیچ ملتی با هرگونه اعقاید و مذهبی که داشتندهیچ ظلم روا نداشت و همیشه و همه جا در گسترش عدالت می کوشید.       ودر بخش دیگر از سوره کهف آمده است �تا هنگامی که ذوالقرنین به مغرب رسیدحای که خورشید را چنان یافت که در چشمه آب تیره ای رخ نهان میکند و آنجا قومی را یافت که کافر بودند .� این تنها آیه است که به اسکندر نسبت میدهندکه خیلی عجیب است این عمل در دوران او اتفاق افتاده باشد .و باز در آیه دیگری آمده است:�باز باوسایل تعغیب کرد تا رسید میان آن دو کوه .آنجا قومی را یافت که سخن فهم نمی کردند و آنان گفتند ای ذوالقرنین پشت کوه فساد و خونریزی و وحشی گری بسیار میکنند آیا چنانکه ما خرج آن را بر عهده گیریم سدی میان ما و آنها می بندی که ما از شر آنان آسوده شویم.�در اثبات این قضیه گزفنون مینویسد�شاه ارمنستان یاغی شده بود و سخن پارسیان و مادها را گوش فرا نمیداد.و مسیح ایرانی پس از حمله به ارمنستان و تسخیر مجدد آن،پادشاه ارمنستان را بخشید و پسر شاه ارمنستان تیگران که با دیدن اعمال و رفتار این مسیح مجذوب او شده بود با اصرار زیاد خود را از نزدیکان این مسیح کرد تا بتواند در کنار او بجنگد.و در همان ارمنستان به مسیح ایرانی گفتند که ما از همسایه خود کلدانیها در آن طرف کوه آزار و ستم بسیار دیده ایم و هر سال به کشت و زرع و خانه هایمان دسبرد میزنند ویاغیگری می کنند و می گریزند ما میتوانیم هزینه دفع آنها را بپردازیم.کوروش نگاهی به آن طرف کوه که به علت یاغی گری کلدانیها خالی از سکنه بود انداخت و دستور تا که برا ی جنگ با آنها سپاه را حرکت دهند وپس از شکست سپاه کلدانیها رو به اسیران کرد گفت قبل از اینکه من به این کوها مسلط شوم شما همیشه آنچه آنها می کاشتند ودرست می کردند به اتش کشیده وبه یغما می بردید آیا باز سودای چنگ دارید یا در زمه دوستان ما درمی آیید و با این مردم در صلح و آرامش زندگی میکنید که کلدانیها چاره کار را در صلح دیدند و تسلیم این مسیح ایرانی شدند.و شاه دستور داد بین این دو کوه قلعه ای بسازنند و ده هزار سرباز در آنجا گذاشت تا دورباره این مردم به فکر یاغی گری نباشند.ذر سلسله کوهای قفقاز تنگه ای بنام داریان در بین دو کوه بلند وجود دارد که در این تنگه سدی است که آهن زیادی در اآن به کار رفته است و همچنین در جزئیات زنگی اسکندر به ساختن هیچ سدی اشاره نشده است .ودر سوره کهف از زبان این مسیح ایرانی آمده است �این رحمت خدای من است و آنگاه که وعده خدا فرا رسد و آن سد را متلاشی خواهد کرد و البته وعده خدا راست خواهد بود � این از زبان کسی است که خدا پرست بوده است و از رحمت خدا نسبت به خودش میداند ؛،اما به نوشته همه مورخان اسکندر یکتا پرست نبوده و خدایانی مثل خدای باران ،ابرخورشید ،ماه ،وخدای جنگ را پرستش میگرده است واز اعمال و رفتارش در کشور کشایها معلوم بود که ظلم وستم بسیار بر ملل روا داشته .   
پنجشنبه 29 اردیبهشت 1390 - 11:31:20 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


زنانگی


چی می شد


از خدا پرسیدم


پند های بابا بزرگانه


سخنی چند درباره اهرام مصر


بدن فرعون مایع عبرت آیندگان


آیا دیوار چین به پدید آورندگانش پناه داد


تخت جمشید اقامتگاه سلاطین


ایوان مدائن یا خانه عبرت


وصیت عجیب اسکندر به مادرش


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

48666 بازدید

22 بازدید امروز

9 بازدید دیروز

50 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements