×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

تاریخ ایران

بردران پست

آمدند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند.
همه ایرانیان با شنیدن این عبارت به یاد حمله مغول می افتندکه مانند گرد بادی وقتی که از یک منطقه عبور می کردنند تمام مزارع و کاشانه مسطح می شد.در تاریخ نمونه های زیادی از وحشی گری مغول در ایران نمایان است.وقتی مغول در سال 616 به بخارا رسیدند پس از سه روز محاصره شهر و فتح آن تمام شهر را آتش کشیدندو تنها مسجد شهر به علت اینکه بنای آجری داشت نیه مخروبه مان و شهر را غارت و مردم را قتل عام کردند.مردم نیشابور هنگام عبور مغولها سر به اطاعت در آوردند اما هنگامی که شنیدند سلطان جلاالدین سر به نافرمانی برداشته سربازان مغول را کشتند و داماد چنگیز خان نیز در روز سوم محاصره کشته شدو مغولان شکست خوردند.اما بعداز مدتی تولی پسر چنگیز خان شهر را گشودو همه مردم از زن پیر جوان را گشت و شهر را با خاک یکسان کرد.و دختر چنگیز خان به انتقام مرگ شوهرش دستور داد شهر را باخاک یکسان کنند و حتی به سک و گربه نیز رحم نکنند.شمار کشته شدکان این تراژدی نزدیک به دو ملیون نفر تخمین زده شده است.البته باید گفت مغولان همانند باران بلا بر سر ملت ایران سرازیر شدند اما پس از مدتی که در ایران ماندند رام و مشتاق ایران و فرهنگ ایران شدندو کشور را آباد و رونق بخشیدند.همانند هلاکوخان که برای دانشمندان ایران ارزش زیادی قایل بود در زمان مغول عرفان  وستاره شناسی و تا حدودی طب به اوج عظمت خود رسیدندو نام آورانی همانند سعدی و جلاالالین رومی و شبستری ظهور کردند.زبان رسم امپراطوری مغول زبان پارسی شد بدون اینکه مانند عربان هیچ تعصبی نشان دهندبدون اینکه به ایرانیان و فرهنگ شان به دیده حقارت بنگرند.می دانیم که مغولان افتخارشان این بود که در درباشان دانشمندان و متفکران بزرگی همچون عطاملک جوینی ،خواجه نصیر طوسی و خواجه رشیدالدین فضل الله یافت می شوندکه در اکثر کارها از جماه سیاست علم حکومت داری و .....از آنها به عنوان مشاور استفاده می کردند.با ید گفت که ایرانیان پس از مدتی در بالاترین سطح حکومت داری مغولان در اداره کشور شرکت داشتندو خوی وحشی گری مغولان را کاملا"مهار کرده بودند.
ولی آنچه که عربان برسر ایران آوردند بسیار بد تر و هولناک تر از مغولان بوده است.می دانیم که عربان از زمان هخامنشیان زیر سلطه ایران بودند و حتی در زمان شاپور ذو الاکتاف برخی از عربان به بحرین و کناره های خلیج فارس غارتگری می کردند ولی شاپور آنها را به شدت سرکوب کرد ودر تاریخ عربان همیشه خراج گذار ایران بودند. عربستان انقدر صحرای بی آب و علفی بود که هیچ وقت مورد توجه پادشاهان ایرانی نبودو هیچ وقت توجه پادشاهان ایرانی را به خود جلب نکرد.در بیابانهای بی آب هولناک خیال انگیز ، که از کشت و زرع و بازار و کالا هیچ نشان نبود و جز مشتی عرب گرسنه که چون غولان و دیوان برسر مشتی آب با یگدیگر در جنگ و ستیز بودند از آدمی در آنجا کس اثر نمی دیدو هر جا از سرزمین تازیان ارجی و بهایی داشت اگر از آن روم نبود زیر نگین ایران بود.اعراب فقط فرمانروایان صحرا بودندو بویی از فرهنگ وتمدن نبرده بدودند.این مردم وحشی و درنده خوی در آن زمان جز وحشی گری و غارت و رهزنی کاری دیگری نداشتندو طی غارتها یی که در شهرها می کردند همه جا را به طرز احمقانه ای ویران می کردند.ابن خلدون می گوید عربان سنگهای زینتی عمارت را میکندند تا زیر دیک غذا پختن بگزارند یا تیر عمارت را میکندند تا تیرک چادر های خو کنند.از عقب ماندگی سواد عربان  نیز باید گفت تنها در زمان ظهور پیامبر اسلام تعداد باسوادان و عالمان بیشتر شد.و اشخاصی چون عمار یاسر و اباذر و .... به وجود آمدند ولی این پیامبر بزرگ نیز نتوانست با خون دل خوردن خوی وحشی گری بیشتر آنهارا ریشه کن کند.وقتی اعراب با این ضفات وارد ایران شدند نهایت یاغی گری خود را نشان دادند و فرهنگ و تمدن و ثروت غنی شده مارا از بین بردند،در صورتی که مغولان در ایران پس از فتح به آبادانی کشور پرداختند و مسلمان و برادر دینی ما شدند ولی ما هیچ وقت آنها را برادر خطاب نکردیم.اما عربان آن دوران را برادر می نامیم که آمدند و سوختند و یغما بردندو تحقیر مان کردند و پستی نمودند و به داشته هایمان با تمسخر نگریستند و به آرش و کاوه ها و به اسفندیار و به رستم هایمان تاختند و غرورمان را شکستند.عربان بزرگ وارانه بر ما تاختند و جالب اینجاست که هرجا شیون و ضجه از کودکان ایرانی بلند تر می شد آنها بیشتر و بشتر می کشتند.می گویند در جنگ ولجه در نزدیکی دجله بر اثر شلحشوری ایرانیان خالد سردار عربان با خود عهد کردتا هزار نفر ایرانی را نکشد دست به طعام نبرد ولی با پایان جنک وقتی دید تعداد کشته هایش به هزار نرسیده است با کشتن اسیران ایرانی تعداد کشته ها را به هزار رساند تا مبادا سوگندش شکسته شود و بعد دست به طعام برد.و یا وقتی عبد الله ابن عامر فاتح شهر استخر با شورش مردم شهر روبرو شدبا خود پیمان بست و سو گند خورد که چنان بکشم که جوی خون را افتدو پس از مستولی برشهر خون همگان را مباح دانست و چهل هزارتن را کشتند تا جوی خون را افتد تا مبادا سوگند عامر شکسته شود. میگویند خلیفه مسلمان دستور داده بود که پس از فتح هر شهری ریسمانی به طول 112 سانتی متر آماده کنند و هر مردی که قدش از 112 سانتی متر بیشتر باشد گردن زنند.
در آن زمان مازندران و گیلان تنها نقطه ای از کشور بودند که اعراب نتوانستد برآن مستولی شوند که یزیدبن مهلب پس از فتح خراسان که مردم آن بدون جنگ سلطه اعراب را پذیرفته بودند به سمت طبرستان و گرگان یورش بر ندکه با مقاومت مردم مواجه شدند اما ملهب پس از فتح گرگان و تاراج دارایهای مردم ،بر مازندران یورش برد و اول پیروزیهایی بدست آورد و تا ساری پیش رفت و لی در یکی ار جنگها مازنی ها به کمک سربازان کیلانی بر عراب مسلط و آنها را محاصره و تلفات سنگینی را بر اعراب وارد کردند که مهلب ناگزیر به فرار از طبرستان شد اما در هنگام عقب نشینی به واسطه شکست سختی کعه ار مازنی ها و گیلک ها خورده بوددر گرکان به کشتار بی رحمانه پرداخت و سوگند خورد که آسیابی را با ریختن خون گرگانیها راه خواهد انداخت نانی از آرد بدست آمده از آسیاب خواهد خورد.و برای نشکستن سوگند خود هر رهگزری که می گذشت از دم تیغ می گزراند تا با خون آن اسیاب را به حرکت در آورد و سربازانش مردم گرگان را گردن زدند تا با خون آنها اسیاب را به حرکت در آید واز آرد آن نان درست شود و مهلب با خوردن آن نان روح عصیانگر و سرکشش آرام گردد.
اعراب در ایران فجایع بسیار نمودند که زبان از بیانشان قاصر است و در زمانی مردم گرگان و طبرستان که از ظلم اعراب به ستوه آمده بودند روزی را معین نمودند که شورش کنند و اعراب را بیرون نمایند حتی زنانی که شوی عرب داشته این راز را در خود نهان داشتنند تا روز موعود رسید و هر طبری و گرگانی که عربی را در خیابان میدید میکشت. زنان شوی عرب خود را به مردم می دادند وتا پاسی از شب این عرب کشی ادامه داشت تا آنجا که حتی یک عرب در مازندران زنده نماند.
جنایت عرب فقط در کشتار مردم خلاصه نمی شد آنها در فرهنگ و تاریخ مان که حدود یازده قرن که با امپراطوریهای یونان و روم برابری میکرد به دیده حقارت می نگرند و ادعا دارند که دانشمندان ایرانی در زمان ظهور اسلام پا برعرصه جهان گذاشتند که خیالی بس بیهوده و کزاف است .برای اینکه عربان بر کشورهای دیگر نیز تسلط پیدا کردند ولی چرا نتوانستند در آن کشور ها چنین عالمان و دانشمندانی را به ظهور برسانند .باید به این نکته اشاره کنیم که پیامبر اسلام در زمان حیاتش حدیثی گفته است �اگر علم ودانش در آسمانها باشد،ایرانیان برآن دست می یابند�لازم به ذکر است که پیامبر این سخن را زمانی فرمودند که هنوز ایران به اسلام روی نیاورده بود.نوشته اند که وقتی قتیبه بن مسلم سردار حجاج،بار دوم یه خوارزم رفت هر که را که خط پارسی می نوشت و از تاریخ و علوم گذشته آگاهی داشت از دم تیغ می گذراند،چرا که از تاریخ پر افتخار و از زبان شیرین این ملت در هراس بودند.و تمامی موبدان و هیربدان قوم را هلاک نمود و تمام کتابهای خوارزم را سوزاند.می گویند عربی را بر ولایت مسیحیان کماشتند و او مسیحیان را گرد آورد وگفت شما مسیح را گشتید و باید خون بهای آن را پرداخت نمایید وتا خونبهای آن را پرداخت ننمایید دستور خواهم داد همه شما را گردن زنند.
معاویه برای  حاکمانی که بر ولایات ابیران حکومت میکردند دستورات روشنی را مکتوب می فرستادکه چند نمونه از آن را ذکر میکنم.1.تازیان حق دارند با زنان ایرانی ازدواج کنند ولی ایرانیها ازاین حق محرومندزیرا اعراب باید از خانواده های ایرانی ارث ببرند،ولی ایرانیان از این حق محرومند.2. از جیره آنها که حق عمومی ملت است کسر کن .3.در تقسیم خوابار و ارزاق تا میتوانی از سهم آنها ببر و فقط نان بخور و نمیر به آنها بده.4.در جبهه جنگ ،صف مقدم و سپر حمله نخست دشمنان را از ایرانیان قرار ده تا طعمه حمله تازه نفس دشمنان قرار گیرند.5.در جنگها و کارهای بدنی سخت همانند صاف کردن راها و کندن موانع و هر کار سخت و طاقت فرسا ایرانیان را مقدم شمار.6.ایرانی که هر قدر هم دانا و پرهیز کار باشد نباید بر عرب برتری داشته باشد.7.ایرانی نباید در صف اول نمازگزاران باشد.8.ایرانی را به هیچ وجه برای فرمانروایی و پاسداری مرزها نفرست.9.هیچ ایرانی حق حکومت بر شهر ها را ندارد.10.ایرانی هر چقدر علم و فقیه باشد حق داوری و قضاوت را ندارد..برادر زیاد اگر ابوبکر و عمر کرسی خلافت را از علی و خاندان بنی هاشم نمی ربودند امروز ما و امت اسلامی در چنگ هاشمیان و ایرانیان خوار و زبون بودیم .
اینها همه دستورات برادران مان برای پس زدن ما از صحنه تاریخ بوده است چنین تفکری در اعمال بنی امیه و بنی عباس نمایان بوده است که ایرانیان هرزگاهی سر به شورس می بردند تا از یوغ اعراب راهی یابند.می گویند فیروز ابولولو آن بزرگ مرد ایرانی وقتی ضجه های شاهزادهای ایرانی  راکه وقتی از کوچه پس کوچه های مدینه رد می شد می دید دستی بر سرشان می کشید و آه بلندی میکشید و به خاطر این مسایل با طعنه به خلیفه می گفت که آسیابی برای تو درست خواهم کرد که از مشرق و مغرب زبان زد همه شودو چند روز بعد خلیفه را با چند ضربه کارد کشت.و همچنین وقتی مختار برای خون خواهی امام حسین قیام کرد بیشتر لشکریانش را ایرانها تشکیل میدادندو بسیاری از اعراب وقتی دیدند که مختار ایرانی ها را با آنها یکی کرده است سپاه مختار را ترک نمودندو در پایان کار سپاه مختار یک سوم عرب و مابقی ایرانی بودند.بله اینها همه فجایعی است که برادران دینی مان بر سرمان آوردن و حالا هم با دست درازی بر تاریخ مان و...... برنمی دارند و قسمت زیادی از تاریخ مان را مال خود میدانند برای مثال خلیج فارس را بنام خلیج عربی می خوانند و ما هیچ گونه عکس العملی نشان نمی دهیم و باز آنها را براد خطاب میکنیم.       
شنبه 14 خرداد 1390 - 2:08:00 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


زنانگی


چی می شد


از خدا پرسیدم


پند های بابا بزرگانه


سخنی چند درباره اهرام مصر


بدن فرعون مایع عبرت آیندگان


آیا دیوار چین به پدید آورندگانش پناه داد


تخت جمشید اقامتگاه سلاطین


ایوان مدائن یا خانه عبرت


وصیت عجیب اسکندر به مادرش


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

48703 بازدید

59 بازدید امروز

9 بازدید دیروز

87 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements