انوشیروان و پیغام پادشاه هند
پادشاه هند رسولی نزد انوشیروان فرستاد و چنین پیغام داد نظر به وسعت کشور
هندوستان و افزونی افراد ملت هند،من به پادشاهی مقدم و برترم،تو باید مطیع
من باشی و خراج سالانه ارسال داری.انوشیروان دستور داد رسول را پذیرایی
نموده دیگر روز اعیان و اکابر احضار و رسول را بار داد سپس امر کرد صندوق
زرینی از خزانه حاضر کردند،انگاه دستور داد تا قفل آن بگشودند واز میان آن
صندوق منشتی گیاه کبر (گیاهی که در ویرانه ها می روید)بیرون آوردند و به
رسول نشان داده گفت:آیا در کشور شما از این نوع گیاه هست؟رسول گفت:در کشور
ما از این گیاه فراوان است.پس انوشیروان گفت: برو به پادشاه هندوستان بگو
نخست کشور خود را که ویرانه گشته و کبر آن را فرا گرفته آباد کن و سپس در
کشور آباد دیگران طمع ببند،و اضافه کرد اگر تمام کشور مرا بگردی یک بن
(کبر)نیابی زیرا گاگر بشنوم در یکی از ولایات من یک بن (کبر) روئیده است
حاکم آن ولایت را حتی برادر کشم
پنجشنبه 9 تیر 1390 - 12:17:05 PM